آواز عاشــــقانـه ما در گلــــــــــو شکست
حق با سکوت بود، صدا در گلـــو شکست
دیگر دلـــــــــــــم هـوای سرودن نمی کند
تنــــــــــها بهـانه دل ما در گلــــو شکست
سربستـــه ماند بغض گره خـورده در دلم
آن گریه های عقده گشا در گلو شکست
ای داد، کسی به داغِ دلِ بـاغ دل نــــــداد
ای وای،های های عــزا در گلـو شکست
آن روزهـای خـوب که دیدیـــم،خــواب بـود
خوابـم پـرید و خـاطره ها در گلو شکست
" بادا " مبـاد گشت و "مبـادا " به باد رفت
" آیا " زیاد رفت و "چرا "در گلـــو شکست
فرصت گذشت و حـــرف دلـم ناتـمام ماند
نفرین و آفـــــرین و دعـا در گلــو شکست
تا آمـــدم که با تــــو خـــــداحـافظی کنـم
بغضم امان نداد و خـدا...در گلـو شکست
قیصر امین پور
:: موضوعات مرتبط:
اشعار ,
,
:: بازدید از این مطلب : 840
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0